این چیزی است که شما به دنبال آن هستید ، درست است؟ چگونه نمی توانی؟ هرجایی که به اینترنت بروید کسی به شما می گوید باید در زندگی موفق باشید. یا خطر هدر رفتن آن! اما مسئله اینجاست ، موفقیت شخصی چیست؟ یا مهمتر از همه ، موفقیت شما چیست؟ بدون دانستن جواب این سؤال ، هرگز موفق نمی شوید. مهم نیست که چقدر سخت تلاش کنید. از آنجا که اگرچه ممکن است سخت کار کنید ، ممکن است هرگز در جهت درست کار نکنید.
در این مقاله می خواهم به شما کمک کنم تا دریابید که به معنی موفقیت چیست. نه به اطرافیان. نه از نگاه والدین. اما بنابراین می توانید در آینه نگاه کنید و بدانید که در مسیر صحیح هستید.
10 نفر از دوستان ، بستگان و همکاران خود را بگیرید و همه آنها را در یک اتاق بچسبانید.
به طور جداگانه از هرکدام از آنها بخواهید که چه موفقیتی را برای آنها روی یک کاغذ بنویسید و به شما بدهد.
شما تمام ورق ها را در یک کلاه قرار داده ، آنها را با هم مخلوط کرده و سپس آنها را باز می کنید تا آنچه در داخل است را بخوانید. چه تفاوتی وجود دارد که تمام تکه های کاغذ دقیقاً یکسان باشند؟
باریک به هیچ کس زیرا موفقیت شخصی همیشه متفاوت است. آنها ممکن است بخوانند:
صاحب وان گرم
سفر به Machu Picchu
داشتن یک وبلاگ مشترک 100000
پدر و مادر شدن
یافتن درمانی برای سرماخوردگی
هر شخص موفقیت متفاوت را از نگاه خود مشاهده می کند. بنابراین ، سؤالی که در پشت این مقاله وجود دارد ساده است: موفقیت شخصی به نظر شما چیست؟
موفقیت ، هیچ ارتباطی با پول یا وضعیت ندارد ...
وقتی جوان تر بودم یک دوست و مربی واقعاً صمیمی به نام تام * داشتم. او چند سال از من بزرگتر بود و در رشته پزشکی تحصیل می کرد. اما من او را از طریق آموزش در بدنسازی می شناختم. تام عاشق بازی کردن در ورزشگاه بود. هر وقت که مربیگری می کرد ، به کسی تدریس می کرد یا به کسی کمک می کرد ، خوشحال و سرشار از هدف بود. در چشمان او نوری وجود داشت که پر از شور و شوق بود.
نوری که بیرون می آمد هر وقت که مجبور بود در مورد مطالعات خود بیاندیشد. هنگامی که زمان پایان او در دانشکده پزشکی فرا رسید ، تام وزن زیادی از دست داد. او خواب نبود ، به سختی غذا می خورد و همیشه در لبه بود. معلوم می شود که زمان آن رسیده است که وی یکی از پیشنهادات شغلی خود را به عنوان دکتر بپذیرد. چیزی که او تمام زندگی خود را برای آن کار کرده بود ، اما اکنون نمی خواست.
بعد از هفته ها فکر کردن در مورد آن ، تام تصمیم گرفت با روده خود برود. وی تمام پیشنهادات خود را برای پزشک بودن رد کرد. برخی که سرانجام می توانست به او مبلغی بیش از آنچه که ممکن است در خواب داشته باشد پرداخت می کرد. اما هرگز او را خوشحال نمی کرد. و آنچه را که احساس می کرد هدف او نبود ، انجام نداد.
اکنون او سالن ورزشی خود را اداره می کند ، با ورزشکاران بین المللی همکاری می کند و از مهارت های پزشکی خود برای آموزش پزشکان در زمینه تغذیه مناسب استفاده می کند. و او هرگز خوشبخت نبوده است.
با نگاه سنتی ، تام موفق نخواهد بود. او خود را از تبدیل شدن به یک فرد متوقف کرد:
یک پزشک بسیار پردرآمد
در یک صنعت محترم
این که مردم در سراسر جهان آرزو می کنند که می توانند باشند
اما هیچ یک از اینها برای او چیزی نبود. حتی اگر او به جراح مغز و اعصاب پردرآمد دنیا تبدیل شده بود ، هرگز احساس موفقیت نمی کرد. زیرا آن شغل هرگز او را خوشحال نمی کرد.
توجه: تام نام واقعی او نیست ، برای مخفی کردن هویت وی تغییر یافته است.
این همه ارتباط با خوشحال بودن دارد
موفقیت کلید شادی نیست. شادی کلید موفقیت است. اگر کاری را که انجام می دهید دوست دارید ، موفق خواهید بود. ~ آلبرت شوویتزر (این را توییت کنید)
بنابراین ، از تام که دکتر نمی شود ، چه چیزی یاد می گیرید؟
این پول ، وضعیت و "چیزها" به معنای هیچ چیز در مورد موفقیت شخصی نیست. تنها یک متریک مهم در پشت آن وجود دارد - خوشبختی. اگر کاری که انجام می دهید ، شما را خوشحال نمی کند ، نباید به هیچ وجه این کار را انجام دهید. پایان داستان.
هنگامی که فکر می کنید درباره آن دو نوع خوشبختی وجود دارد:
چه چیزی شما را خوشحال می کند: چیزهایی که می خواهید شما را خوشحال تر کند.
چه چیزی دیگران را خوشحال می کند: شادترین افراد به بیرون روبرو هستند و برای کمک به دیگران ارزش زیادی دارند.
این دو از هم جدا نیستند. زیرا وقتی به افراد صحیح کمک می کنید ، مستقیماً روی چیزهایی که شما را خوشحال می کنند تأثیر می گذارد.
یک ساعت به اندازه کافی هوشمند: Lenovo Smart Clock Essential